وسترن

کالیفرنیا، سال 1930. در اوج بحران اقتصادی امریکا، دو کارگر کشاورزی دوره گرد به نام های «لنی» (مالکوویچ) که مردی است غول پیکر و کند ذهن، و رفیق تیز و حاضر جوابش، «جرج» (سینیسی)، در شهری جدید در یک مزرعه ی دامپروری کاری پیدا می کنند. اما «کرلی» (سیماسکو)، پسر صاحب مزرعه از همان نگاه اول از آن دو بدش می آید و مدام دنبال بهانه می گردد تا با «لنی» دعوا راه بیندازد.

«متی راس» (داربی)، دختر جوان با اراده و مصمم که دریافته پدرش به دست یکی از زیردستان اجیر شده ی خود به نام «تام» (کوری) کشته شده، عزم انتقام دارد. او «روستر کاگبرن» (وین)، کلانتر یک چشم و دائم الخمر را متقاعد می کند که در یافتن قاتل کمکش کند...

یک هفت تیر کش که از کار خود خسته شده سعی دارد بهمراه یک خانواده مزرعه نشین به زندگی خود آرامش ببخشد ولی یک دامدار زورگو او را مجبور میکند تا او دوباره از هفت تیر خود استفاده کند...

هانتر برداک پس از گذراندن دو سال در زندانی در یوما، آریزونا به دلیل جنایتی که مرتکب نشده بود، در سال 1887 میلادی آزاد می‌شود؛ حال او به شهر فار هیون بازمی‌گردد تا زندگی جدیدی را با دو فرزند خود آغاز کند اما…

مادری که شاهد افسردگی دخترش است، یک آموزش دهنده اسب ها را استخدام می کند تا اسب آسیب دیده دخترش را کمک کند...

در شهری که پر شده است از طمع، غرور و کینه جویی، یک هفت تیرکش سرگردان دو خانواده رقیب را علیه هم می شوراند.

یک مرد مرموز از مردم روستایی که معدن طلا دارند، در مقابل گروهی حریص از جویندگان طلا که قصد تجاوز به معادن این روستا را دارند، محافظت می کند...

یک غریبه هفت تیر کش ( ایستوود ) به شهر کوچکی به نام لاگو می آید و استخدام شده است تا مردم شهر را بر علیه 3 تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند...

کلانتر شهری کوچک و مرزی پسر مالک بزرگی را به جرم قتل بازداشت می کند، او مجبور است تا رسیدن سواره نظام متهم را در کلانتری شهر زندانی کند اما برادر و افراد مالک قصد دارند متهم را فراری دهند و به این منظور به شهر می آیند...

یک کشاورز از میسوری برای گرفتن انتقام قتل خانواده ش از سربازان اتحادیه ,به واحد چریکی نیروهای کنفدراسیون می پیوندد.

Eli McCullough از یک آدم خوب تبدیل به یک آدم خشن و بی احساس میشود. او که همه چیزش را در غرب وحشی از دست داده، مسیری را در پیش میگیرد که به تصاحب حق امتیاز یک مرکز استخراج نفت ختم میشود. این سریال داستان تلاش بی رحمانه او برای قدرت است که باعث میشود نسل های بعد این خانواده تبدیل به یکی از ثروتمندترین خانواده ها در تگزاس شوند...

سرخ پوستان کومانچى حمله ‏ور می ‏شوند و بیش‏تر اعضاى خانواده‏ ى « آرون ادواردز » ( کوى ) را به قتل می ‏رسانند. پس از چندى « ایتان ادواردز » ( وین ) به اتفاق « مارتین پولى » ( هانتر )، پسر جوانى که « ایتان » سالها پیش از چنگ سرخ‏پوست‏ها نجات داده، سرسختانه به جست و جو براى یافتن دختر کوچک‏تر خانواده « دبى »، ادامه می‏دهند.

حسابداری بنام «ویلیام بلیک» (جانی دپ) بعد از کشتن یک مرد، با یک سرخ پوست مرموز بنام «هیچکس» روبرو می شود، کسی که او را برای سفرش به دنیای روحانی آماده می سازد.

در می سال 2020، کشمکش میان کلانتر یک شهر کوچک و شهردار، آتش اختلافات را در شهر ادینگتون دامن می‌زند و هم‌محله‌ای‌ها را به جان هم می‌اندازد…

در سال 1870،ده سال از جنگی خونین بین مهاجران و آپاچیها می گذرد."تام جفوردز" یکی از پسران آپاچی را نجات دهده و تصمیم می گیرد از این فرصت استفاده کرده و به عنوان سفیر مشغول بکار شود.برخلاف تعجب همگان ماموریت او موجب ایجاد راهی ارتباطی با آپاچیها می شود و...

داستان چهار مرد در غرب وحشی که برای نجات گروهی که توسط ساکنان آدمخوار غارنشین به اسارت گرفته شده اند, روانه می شوند.

فرد دابس و باب کورتین؛ دو امریکایی که در مکزیک به دنبال کار میگردند. ان ها یک کاشف قدیمی را متقاعد میکنند که همراه ان ها در کوه های سیرا مادور به دنبال طلا بگردند.

سال ۱۸۷۴. «بارت» (لیتل)، کارگر سیاه پوست راه آهن، به دلیل حمله به یک سفید پوست محکوم به اعدام می شود. «هدلی لامار» (کورمن)، وکیل دعاوی که درمی یابد خط آهن باید از وسط شهر «راک بریج» عبور کند، برای تخلیه ی شهر و تصاحب زمین های آن با فرماندار (بروکس) تبانی می کند تا برای تضعیف روحیه ی مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد.