عاشقانه

کلوتر، نوجوان سرکش و بومی، عاشق همکلاسی‌اش، جکی، می‌شود؛ اما خشونت‌های خیابانی او را به راهی تاریک و ویرانگر می‌کشاند. سال‌ها بعد، این دو عاشق بدشانس می‌فهمند که هر مسیری که رفته‌اند، آن‌ها را به سوی هم بازگردانده است.

وقتی دلباختگیِ یک جوان او را به‌طور غیرمنتظره وارد رابطه‌ای سه‌نفره می‌کند، تصور می‌کند رؤیای نهایی‌اش به حقیقت پیوسته است. اما با پایان یافتن این خیال...

در طول دهه ۱۹۹۰ شوبان زنی با قدرت و بصیرت عه اون از پس موانع زیادی در صنعت فولاد مردانه برمیاد تا جایی برای خودش بسازه مادر شوبان حین زایمان مرد و پدرش هیچ وقت ازش مراقبت نکرد اما شوبان در مواجهه با مشکلات سخت، مغرور و نترسه

یک زن مطلقه که تصمیم دارد رابطه ای را با مردی که از او خوشش آمده آغاز کند، پی می برد که این مرد همسر سابق یکی از دوستانش است...

راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگش به روستای کوچکی در هند می رود: تا خاکستر او را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیرش با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...

مردی معمولی بنام «مت ساندرز» (لوک ویلسون) به دوست دخترش «جنی جانسن» (اوما تورمن) که یک ابرقهرمان است، خیانت می کند، جنی با استفاده از قدرت‌هایش زندگی او را به جهنم تبدیل می کند.

یک تنیس باز حرفه ای بنام «پیتر کلت» اخیرا انگیزه اش را از دست داده و به رده ی ۱۱۹ سقوط کرده. خوشبختانه او با یک دختر جوان که او نیز یک بازیکن تنیس است آشنا می شود، و به کمک او فرصتی می یابد تا دوباره بر روی قهرمانی تمرکز کند...

شوهر سعی می‌کند عشق همسرش را که به اجبار خانواده با او ازدواج کرده، جلب کند.

فراز و نشیب‌های روابط خانوادگی در یک خانواده‌ی متوسط هندی و زندگی گووردان، که آرزوی موفقیت دارد اما باید از پیچ و خم‌های روابط، اعتماد و مسائل غرور عبور کند.

داستان دو مرد در عشق یک طرفه. مسیرهایی که آنها برای تحقق داستان های عاشقانه خود انتخاب می کنند، تعیین می کند که قهرمان کیست و شرور کیست.

دو همکار نقشه می چینند تا هرطور شده رئیس شان را به یک قرار ملاقات بفرستند.

داستان یک مرد انگلیسی با هدف کمک و پرده برداشتن از اسرار زنی به ظاهر کلاهبردار، به میدان می آید.

داستان مردی را روایت می کند که عاشق زنی می شود که در دنیایی موازی دنیای او زندگی میکند و سعی میکند تا راهی برای رسیدن به او پیدا کند...

یک استعداد یاب سالخورده بیسبال ( کلینت ایست وود ) در آخرین سفر خود برای کشف استعداد، دخترش ( امی آدامز ) را نیز به همراه خودش می برد...

«آلین» بلژیک را به مقصد فرانسه ترک می کند تا بهمراه پسرش در کنار خواهرش و شوهر خواهرش بعنوان یک خانواده زندگی کنند. او با زنی بنام «استفانی» که تعلیم دهنده نهنگ های قاتل است آشنا می شود و بعد از مجروح شدن استفانی در یک تصادف، رابطه آن ها عمیق تر هم می شود...

«لری کراون» (تام هنکس) کارمند وظیفه شناسی است که از احترام زیادی در بین همکارانش برخوردار می باشد. اما در یک روز لری را در دفتر مدیریت می خواهند و در آنجا به او می گویند که علی رغم اینکه او یکی از بهترین کارمندان شرکت است، به دلیل فقدان مدرک دانشگاهی مجبور هستند تا او را بیرون کنند...

«دنیس» مردی بی سواد و کمی چاق است، که نامزدش، «لیبی» را پنج سال پیش ترک کرده. اکنون دنیس سعی دارد دوباره پیش نامزد سابقش برگردد. او که می فهمد لیبی با مرد خوشتیپ جدیدی آشنا شده است، تصمیم می گیرد خودی نشان دهد و از این رو برای کوچک کردن شکمش، خود را برای دوی ماراتون آماده می کند.

«درو بیلر» (بلوم) که هم کارش را از دست داده و هم محبوبه اش (بیل) را و تصمیم به خودکشی گرفته، ناگهان باخبر می شود پدرش درگذشته و باید به شهر زادگاهش، الیزابت تاون در کنتاکی، برگردد...