ترسناک

بلید برای مبارزه با خون‌آشام‌های ریپر که از خون‌آشام‌ها تغذیه می‌کند، با مجلس خون‌آشام‌ها متحد می‌شود.

گروهی از جوانان که در حال مسافرت هستند، توسط یک قاتل بدشکل و وحشی که قربانیانش را با اره برقی تکه تکه می کند، شکار می شوند...

شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبی‌ها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.

خون آشام ها در تلاش هستند تا اف.بی.آی را متقاعد کنند که بلید باعث کشته شدن بیش از هزاران انسان شده است تا از این طریق او را بی اعتبار سازند. ماموران اف.بی.آی محل اقامت بلید را محاصره می کنند اما او با کمک دو نفر از اعضای گروه شکارچیان شب به اسم هانیبال کینگ و ابیگیل ویسلر از مهلکه نجات می یابد.

سه جهانگرد در جست و جوی هیجان و ماجرا، صحبت شهرکی در اسلواکی را می شنوند که جمعیت مذکرش به خاطر جنگ داخلی کاهش یافته و تصمیم می گیرند به آن شهرک پرت و ناآشنا بروند...

دو برادر که قرار است به بزودی به ویتنام اعزام شوند، برای آخرین بار همراه دوستانشان به یک سفر جاده ای آمده اند، اما در راه تصادف کرده و مجبور می شوند کلانتر محل را به صحنه تصادف بیاورند. از این رو حوادثی وحشتناک به وقوع می پیوندد و آن‌ها به یک خانه در نقطه‌ای دور افتاده برده می شوند و ...

یک گزارشگر تلوزیونی به همراه یک فیلمبردار به دنبال آتش نشان ها وارد یک آپارتمان تاریک می شوند، و طولی نمی کشد که خود را حبس شده در این ساختمان می یابند، آن هم در حالی که حوادث وحشت آوری در انتظارشان است...

کیتی پس از نامزدی با میکا به او میگوید که چیزی از دوران کودکی سایه به سایه او را تعقیب میکند ؛ میکا تصمیم می گیرد با یک دوربین فیلم برداری به هر جایی که کیتی میرود برود و از او فیلم بگیرد .در دو شب اول اتفاقی نمی افتد تا اینکه شب سوم...

سه دختر جوان آمریکایی به اسامی بت ، وینتی و لورنا که در اروپای شرقی در حال مسافرت و خوش گذارنی هستند با دختر اروپایی زیبا و بلند قدی به اسم الکس آشنا می شوند . دخترها با وسوسه الکس تصمیم می گیرند به مسافرخانه ای در حومه شهر بروند اما این مسافرخانه همان مسافرخانه ای است که قاتلان یک سازمان مخوف زیرزمینی ، مسافران را شکار کرده و بقتل می رسانند...

سیاره ی وحشت: گروهی از بازماندگان در یک شهر کوچک با زامبی ها مبارزه می کنند. ضد مرگ: مردی روانی معروف به «مایک بدل کار» (راسل) دختران زیبا را با اتومبیلش به طرز فجیعی به قتل می رساند...

یکی از شهرهای کوچک آلاسکا که در آن به مدت یک ماه از نور خورشید خبری نیست ، مورد حمله ی عده‌ای خون آشام‌ قرار می گیرد و…

ادامه ی ماجرای فیلم قبلی،‌ یک گروه ضربط پلیس که هرکدام مجهز به دوربین هستند، برای کنترل وضعیت به آپارتمان فرستاده می شوند...

«جنیفر چک» (مگان فاکس) دختر نوجوان دبیرستانی و جذاب است. جنیفر آئین شیطانی را توسط یک گروه راک به انجام می رساند، و پس از آن او به قاتل پسرهای هم دبیرستانی خود تبدیل می شود...

داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به ک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند. اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد، وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار میکند...

در پاسادنا، کالیفرنیا در سال ۱۹۶۹، یک زوج جوان مکزیکی با عجله به خانه ی شان سن دنا (فلور ماریا شاهووا) می روند. ۳ روز پیش، پسر این زوج، جواهرات یک گروه دوره گرد و کولی را دزدیده بود. از آن موقع به بعد، آن پسر از دیدن و شنیدن چیزهایی از خارج این زمین شکایت می کرد. سن دنا سعی می کرد تا به آن پسر از طریق جلسات احضار روح کمک کند. اما او و پدر و مادر آن پسر فقط با وحشت می توانستند تماشا کنند چون آن پسر قبل از این که با دست هایی اهریمنی به سوی جهنم کشیده بشود از بالای بالکن به وسیله ی یک نیروی نامرئی پرتاب شد....

یک ویروس مرگبار کل دنیا را فرا گرفته است. کسانی که به این ویروس مبتلا می شوند، پس از مدت کوتاهی می میرند. در این بین چهار دوست در حال سفر به مکانی امن هستند، اما طولی نمی کشد که می فهمند خود آن ها حتی از این بیماری هم خطرناک ترند...

پس از روی دادن حادثه ای که ابتدا دزدی به نظر می رسد، پدر خانواده همه جای خانه را دوربین امنیتی نصب می کند. اما آن‌ها پی می برند که اتفاقاتی که در خانه رخ میدهد، منحوس تر از چیزی ست که به نظر می رسد،

یکی از شهرهای کوچک آلاسکا که در آن به مدت ۳۰ روز از نور خورشید خبری نیست، مورد حمله عده‌ای از خون آشام‌ها قرار می گیرد که بطرز وحشتناکی تشنه خون هستند….