ایران

پسری ایرانی پس از فرار از خانه برای زندگی خود گم می شود. خانواده وی در طول جنگ ایران و عراق کشته شده اند. او توسط یک زن میانسال نجات یافته و آموزش دیده است.

زنِ روز یه مسابقه مد هیجان‌انگیزه که خانم‌های خوش‌تیپ و خوش‌استایل در یک ویلای زیبا با هم رقابت می‌کنن. مهناز افشار مجری برنامه‌ست و مارال صفری، شیرین مقدم و پدرام علیزاده داورای این رقابت نفس‌گیرن.

فیلم “از علی‌آباد تا صمد آقا” داستان پسر جوانی به نام علی را دنبال می‌کند که از روستای کوچک خود، علی‌آباد، به شهر سفر می‌کند تا عموی خود، صمد آقا، را پیدا کند.

فیلم ایرانی قدیمی صمد سواری نمی دهد محصول سال 1374 میباشد

در سال ۱۳۶۷، صمد از جنگ برنگشت. جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ پایان یافت، اما صمد در این سال به جبهه نرفته بود.

صمد و دوستانش توسط نیروهای نظامی برای شرکت در جنگ تحت فشار هستند و صمد با وعده اینکه فرمانده گروه باشد قبول میکند که داوطلبانی را برای جنگ پیدا کند ولی …

صمد (پرویز صیاد) به توصیه ی ننه آقا (فرخ لقا هوشمند) با الاغش به شهر می رود تا به کمک مش باقر (حسین امیرفضلی) کاری صنعتی بیاموزد. الاغ او را می ربایند و او به پاسبان محل (محمد ورشوچی) عارض می شود. کریم آقا (محمد گودرزی)، صاحب یک بنگاه معاملات ملکی، به کمک شاگردش رحیم (بهمن زرین پور) صمد را به همکاری می طلبد تا نقش زمین داری روستائی را بازی کند که به شهر آمده است تا زمین های خود را به قیمت ارزان بفروشد…

ماجرا از روزی شروع می‌شود که صمد (پرویز صیاد) را قرار است به خاطر دعواهایش که با انگشت به چشم دیگران می‌زند، به دادسرا در شهر بفرستند و اتفاقا دستش را با دستبند به دست یک مرد قاچاقچی (جهانگیر صمیمی فرد) می‌بندند. بین راه مرد قاچاقچی با کمک یکی از همدستانش موفق به فرار می‌شود و چون دستش به دست صمد متصل بود، مجبور می‌شوند که صمد را با خودشان ببرند و ….

صمد (پرویز صیاد) را برای کار در خانه ی مرد متمولی به نام آقای مقامی به شهر می فرستند. مقامی که مرد سرشناسی است برنده ی جایزه ی ممتاز بلیت بخت آزمایی می شود؛ اما برای آن که عکس اش چاپ نشود از صمد می خواهد که خود را صاحب بلیت معرفی کند. صمد جایزه را دریافت می کند. از یک سو در زادگاه صمد همه منتظرند که او باز گردد، و از سوی دیگر چند آدم طماع می کوشند با او طرح دوستی بریزند و ثروتش را تصاحب کنند….

یک گروه فیلمبرداری به روستای محل سکونت صمد (پرویز صیاد) می روند. هنرپیشه ی اصلی گروه بر اثر مشاجره با کارگردان (عنایت بخشی) محل را ترک می کند و کارگردان برای ادامه ی کار از اهالی روستا تقاضای کمک می کند. کدخدا (رضا هوشمند) ‌و مشهدی باقر (حسین امیرفضلی) به عنوان تهیه کننده و عین الله باقرزاده (حسن رضیانی)، فرزند مشهدی باقر به عنوان هنرپیشه ی اصلی انتخاب می شوند. صمد مزاحم اجرای فیلم برداری است و ……

در روستایی که صمد (پرویز صیاد) در آن سکونت دارد از سوی سازمان «پیکار با بی سوادی» کلاس اکابر برای افراد مسن دایر می شود تا کوره سوادی به آنها آموزانده شود. سرکار استوار (عبدالعلی همایون) برای به دام انداختن عده ای قاچاقچی، با سر هم کردن «پولتیک»، یکی از قاچاقچی ها را که دستگیر کرده است روانه کلاس درس می کند. دوستان قاچاقچی که از حضور همدست خود در کلاس درس آگاه شده اند بی خبر از دامی که برای آنها گسترده شده…

صمد (پرویز صیاد) موی دیوی را آتش می زند و فولاد زره ی دیو از اسارت هشت هزار ساله نجات می یابد. دیو گوشت بزی را می خورد و چوپان به سرکار استوار (عبدالعلی همایون) شکایت می برد. دیو، لیلا (شهناز تهرانی) را برای صمد می رباید و با شکایت کدخدا (رضا شفیع) صمد دستگیر و زندانی می شود. دیو صمد را نجات می دهد و او را به شهر می برد…..

کدخدا (رضا شفیع)، و مش باقر (حسین امیرفضلی) درصددند لیلا (شهناز تهرانی) و عین الله (حسن رضیانی) را به عقد هم درآورند. صمد (پرویز صیاد) و لیلا به شهر می گریزند. در شهر دو جوان: لی لی (شهناز تهرانی) و سامی (پرویز صیاد)، که به صمد و لیلا شباهت دارند، با اصرار پدر لی لی (محمد گودرزی) و مادر سامی (پروین دولت شاهی) تسلیم می شوند تا تن به ازدواج بدهند. صمد و سامی و لیلا و لی لی همدیگر را می یابند و با عوض کردن لباس های خود به مسیرشان ادامه می دهند. سامی و لی لی در روستا به دام سرکار استوار (عبدالعلی همایون) می افتند و …

باستان شناسی در پیگیری و جستجوی یک جفت قالیچه مفقود شده از موزه ی «ویکتوریا» به تهران می آید و در تعقیب تحقیقاتش به ده خای می رود. در ده پروفسور باستان شناس پس از پیگیری هایش متوجه می شود که قالی درمنزل «صمد» است و با طرح نقشه ای یک شب به خانه ی او می رود. اما….

رئالیتی شویی که بیش از یک میلیارد بار در سراسر جهان بازدید داشته، اکنون با اجرای پرستو صالحی به زبان فارسی پخش می‌شود!

داستان زندگی نقی معمولی، همسرش هما سعادت، فرزندانشان سارا و نیکا، پدر آلزایمریش پنجعلی، پسر عمویش آراستو، خواهرش فهیمه، شوهر خواهرش بهبود، او. خواهرزاده های بهتاش و بهبود و او...

داستان کارتون پهلوانان برای قرن هشتم هجری قمری در شهر خوارزم (یکی از شهرهای خراسان قدیم) است. روایت مبارزه پهلوان پوریای ولی در مقابل زیاده خواهی و جاه طلبی های اسکندرخان است که داروغه بسیار خبیث و حریصی بود. او با کمک شاگردانش به نامهای پهلوان یاور، پهلوان صفی و پهلوان مفرد که افرادی باهوشی بودند، در مقابل مکر و حیلۀ اسکندرخان ایستادگی کرد …

داستان در مورد یک ناخداست که از اختلال استرس پس از سانحه رنج می‌برد، او با دخترش در خانه‌ای محقر در کنار دریا و در انزوا زندگی می‌کند. آن‌ها باید با چالش‌های یک زندگی سخت مقابله کنند.