Judith Anderson

داستان فیلم در مورد بریک ( پل نیومن) جوانی الکلی است که به خاطر مرگ بهترین دوستش احساس گناه دارد و به خاطر کوتاهی در دوستی‌اش عذاب می‌کشد. مگی (الیزابت تیلور) همسر بریک هم به خاطر دوری کردن شوهرش از او رنج می‌کشد. پدربزرگ هم سرطان دارد ولی باز هم به زندگی طمع دارد. جمع شدن خانواده در ۶۵ سالگی پدربزرگ ناگهان تبدیل به یک کشمکش خانوادگی می‌شود …

ندیمه‏ ى جوانى ( فونتین ) در تعطیلات با «ماکسیم د وینتر» ( اولیویر ) صاحب قصر باشکوه ماندرلى آشنا می‏شود که همسر اولش، « ربکا »، را از دست داده است و با قبول پیشنهاد ازدواج او، بانوى تازه ى ماندرلى می‏شود؛ اما یاد و خاطره‏ ى « ربکا » روى زندگیشان سایه انداخته است...

یک کارآگاه پلیس عاشق زنی می شود که در حال تحقیق درباره قتلش است...

جسد زنى در آپارتمان « لورا » پیدا می‏شود. کارآگاهى به نام « مارک مک فرسن » که مأمور رسیدگى به این پرونده است تصور می‏کند « لورا » را به قتل رسانده‏ اند. « لورا » پس از چندى ، برخلاف انتظار ، به آپارتمانش باز می‏گردد و مشخص می‏شود که مقتول ، محبوبه‏ ى یکى از دوستان « لورا » بوده است.

7 مهمان توسط یک مباشر فردی پولدار دعوت میشوند تا به همراه دو خدمه در جزیره ای دور افتاده برای انجام کاری دور هم جمع شوند. با نبودن میزبان کسی شروع به قتل تک به تک آنها میکند و حالا آنها باید تصمیم بگیرند چه کسی قاتل است و …

"فلا" فقیر پس از مرگ پدرش، تحت سرپرستی نامادری ظالم و دو پسر بد ذات او قرار می گیرد و...