نیو اورلیانز، سال 1939. «کارفیس»، صاحب کازینو و شریک تجاری سابق سگی به نام «چارلی»، به نوچه اش دستور کشتن «چارلی» را می دهد. «چارلی»، به نوچه اش دستور کشتن «چارلی» را می دهد. «چارلی» که در خلیج غرق شده، پای دروازه ی بهشت چشم باز می کند. با این همه، «چارلی» که تشنه ی انتقام از «کارفیس» است، ساعتی را که در بهشت به نام او است می دزدد تا دوباره به زمین باز گردد.
انیمیشنکمدیماجراجویی
در این فیلم با داستان وکیلی روبرو هستیم که در شغل خودش خیلی موفقه ولی در زندگی شخصی نه چندان!
در یکی از جلسات دادگاه پیامی مبنی بر فوت مادرش رو دریافت میکنه و داستان از اینجا شروع میشه
اختلافات پدر و پسری!
قصه زمانی شروع میشه که وکیل قصه بر خلاف میل باطنیش به شهر محل تولدش برمیگرده تا مراسم خاکسپاری رو برگزار کنه و اونجاست که مشکلات واقعی خود نمایی میکنن:
پدر خانواده که قاضی شهر هم هست متهم به قتل میشه و دامنه مشکلات وقتی بیشتر میشه که مشخص میشه پدر مبتلا به فراموشیه!
پیشنهاد میکنم قاضی رو ببینید فیلم خاصیه